خاک و خاک

الهی ! به سوی تو آمدم به حق خود مرا به من برمگردان ...

خاک و خاک

الهی ! به سوی تو آمدم به حق خود مرا به من برمگردان ...

مشخصات بلاگ

می نویسم که بفهمانم به خود که حتی نوشتن از شهید هم گاهی سخت است به این می اندیشی که نکند بدهکارشان باشی "که هستی "
می نویسم که بفهمانم به خود که او جان داد تا جانی از تو نرود ...

می نویسم که بگویم آی آدم ها ، این غافله عمر عجب می گذرد ...

می نویسم تا بگویم گر چه نبودم اما حالا هستم ، به انتقام خون شما ...

می نویسم که بگویم ، بفهمانم ، متذکر شوم ،یادآوری شود که مدیونیم ...

ملت ؛ ما مدیونیم ؛ کاش این را بفهمیم ...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خادم الشهدا 91» ثبت شده است

بسم رب الشهید


ای شهیدان ، عشق مدیون شماست 

هرچه ما داریم از خون شماست


حدود یک ماهی از قضیه منتفی شدن راهیان غرب می گذشت و بچه هایی که ثبت نام

کرده بودیم کاملا انرژی مون رو از دست داده بودیم و به یه تحول اساسی نیاز داشتیم .

نمی تونستیم کاری از پیش ببریم و هی در جا میزدیم ، هر چه به نقطه پایان نزدیک تر

می شدیم خودمون رو دور تر می دیدیم .

ماها که گاهی ناهارمون روپای سیستم میخوردیم "قابل توجه خاله قزی " و کار میکردیم دیگه هیچ کدوممون پای کارنبودیم ، دست و دلمون به کار نمی رفت ...

از نظر ما همه چیز تموم شده و دیگه دعوت در کار نبود ، گاهی سرزنش هم قاطی ماجرا

میشد ، چون واقعا برای اردوی غرب برنامه ریزی کرده بودیم و همش شده بود بر باد ...

 بعد از منتفی شدن برنامه غرب ، یه سری صحبت های امیدوار کننده ای جز مسائل روزانه شده بود و بین دوستان می چرخید ، بعد از پیگیری صحبت ها و صحتشون ، اقدام جدیمون شروع شد برای ثبت نام ....

توو مرحله اولیه ثبت نام حدود 3 نفر ثبت نام کردیم ،با اینکه دوستان زیادی مایل به ثبت نام بودند اما ،باموقعیتشون جور نمیشد ... امان از بعضی موقعیت ها که گاهی همه چیز رو بهم میریزه ...

با پیشنهاد ما برای ثبت نام به یکی از دوستان ، بنده خدا زبونش بند اومده بود

من ..... مگه می تونم بیام ؟! همین ... و دیگه کلماتی ازش نشنیدیم و فقط گریه میکرد و همه با تعجب بهش نگاه میکردیم و ...

 دیگه اسممون رفته بود داخل لیست ... با توجه به انجام نشدن راهیان غرب نمی تونستیم برنامه های زیادی بچینیم ، چون امکان تایید نشدن اسم ها بازم وجود داشت .حدود پنج اسم فرستاده شد و تایید نشد چون بنا رو بر ده اسم چیده بودند ...

خلاصه ده اسم فرستاده میشه و دوباره برگشت که باید چهار اسم باشه ...

توو این گیر ودار اسم فرستادن ها بودیم که گفتن پنج اسم تصویب شد و حالا این بین فرستادن اسم هاو تاییدشون حداقل یک تا دو روز طول میکشه و ما هر کدوممون یه نصفه سکته رو رد میکنیم ، گرچه به خودمون قول و تایید صد درصد ندادیم برای رفتن ...

خلاصه پنج اسم تصویب و تایید میشه و اسم ما هم جز اون پنج نفر بوده ...

در گوشی :  موقع حرکت بود که متوجه شدم اسمم دوبار فرستاده شده (یک بار با نام خانوادگی کامل ویک بار با نام خانوادگی خلاصه شده )

البته این رو هم بگم حق کسی ضایع نشده ، اون اسمی که به صورت خلاصه نوشته شده به صورت افتخاری وارد لیست شده بود ...

من همین جا کتبا در حضور همه اعتراف میکنم که ممنونم بابت "دعوت" .

...........

 قصدمون بر اینه که خاطره خادمی رو به صورت موضوعی بنویسیم ، البته اگه نظر دوستان غیر از این نظر باشه و به صورت داستانی و یا هر دو صورت مایلید اعلام کنید .

(ممنون که باهامون همراه هستید)

امضا :خادم الشهدا


  • خادم الشهدا